پنجره

نگاشته‌های حامد خواجه

پنجره

نگاشته‌های حامد خواجه

طلبه|دُچار کتاب|سرگرم با ‎قلم

دیروز خبر درگذشت پاپ فرانسیس؛ رهبر کاتولیک‌های جهان، منتشر شد و حرف و حدیث‌های متعددی در خصوص ایشان حداقل در فضای مجازی ظهور و بروز پیدا کرده است. البته ایشان بسیار متفاوت با رهبران قبلی بودند؛ از شخصیت و اعتقادات تا منش و رفتار و ...
فیلم سینمایی دو پاپ را می‌توانید ببیند، هر چند فیلم و داستان را نمی‌توان چون زندگی‌نامه تلقی کرد ولی با دیدن این فیلم، منظورم از «متفاوت» را متوجه می‌شوید. از نمونه‌های اقدامات ایشان سفرهایی است که داشتند و از جمله سفر به عراق و دیدار با آیت الله العظمی سیستانی حفظه‌الله. در همان زمان که گمان کنم حوالی پایان سال ۱۳۹۹ بود یادداشت در حاشیه این دیدار نگاشته بودم؛ در واقع نامه‌ای بود به جناب پاپ. هر چند می‌دانستم که این نگاشته هیچ‌گاه به دست پاپ نمی‌رسید ولی از آنجایی که ایشان را پاپی متفاوت یافته بودم، گمان می‌کردم که می‌تواند مورد خطاب این نگاشته باشد. (و البته که مخاطب واقعی یادداشت مردم عزیز ایران بودند به خاطر فضایی که این دیدار در اذهان به وجود آورده بود؛ به خصوص که قلم‌به‌مزد‌نویسانی نیز در آشفته کردن ذهن جامعه دست به کار شده بودند.)

در ادامه نگاشته قدیمی را تقدیم‌ نگاه‌تان می‌کنم؛ خامی قلم چند سال پیش را به جریانِ نگاه و ذهنِ سلیس و اندیشه شیوای خود‌تان ببخشایید!

 

عنوان: شریک کم‌تحرّک

تاریخ نگارش: ۱۹ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۷

به مناسبت دیدار پاپ فرانسیس با آیت الله العظمی سیستانی سخنان زیادی نگاشته شده است و از جوانب مختلفی این واقعه بررسی شده است. اما من می‌خواهم به عنوان یک مسلمان با جناب پاپ چند کلامی سخن بگویم!

آقای پاپ! همانگونه که خود شما هم می‌دانید، میان ما مسلمانان و شما مسیحیان وجوه مشترک بسیار است؛ امّا وجه مشترک اصلی همه‌ی ادیان آسمانی، الله است. همانگونه که در سخنان امام راحل آمده است همه‌ی ما اهل خداشناسی و توحید هستیم. (صحیفه امام / ج۱۱ / ص۳۹)

مهمترین وجه مشترک ما «آغازِ با خدا» است؛ این توحید است که سخن تمامیِ دین‌باوران و معتقدان به ادیان الهی را متفاوت کرده است. تمامی موحدان عالم دلبسته‌ی خداوند متعالند و در زندگیِ دنیایی و آخرتی خود به او تکیه کرده‌اند و زندگی خود را به دست حضرت حق سپرده‌اند. تمامی موحدان به هنگام بلا و مصیبت روبه‌سوی او می‌کنند و در تلاشند توحید را در تمام شئونات زندگی خود جریان دهند. این فقط وجه اشتراک ما مسلمانان و شما مسیحیان نیست؛ بلکه تمام موحدان عالم در این قصه‌ی فطری شریکند و با این گرایش فطری تمام موحدان عالم باهم دیگر پیوند می‌خورند و احساس برادری می‌کنند.

اما کدام توحید است که وجه اشتراک ما شده است؟ توحید با کدام خوانش می‌تواند وجه اشتراک ادیان الهی باشد؟ کدام معنای توحید است که موحدان عالَم از روی فطرت به آن گرایش دارند؟

توحید را حضرت آیت الله‌العظمی خامنه‌ای در مقاله‌ «روح توحید نفی عبودیت غیر خدا» از سه جنبه‌ی «جهان‌بینی عمومی»، «مطالعات و قضاوت درباره انسان» و از دیدگاه «خط مشی اجتماعی» بررسی کرده است.

از دیدگاه جهان بینی عمومی؛ توحید به معنای وحدت و یکپارچگی همه جهان و خویشاوندی تمام اجزاء و عناصر آن است. به معنای هدف‌داری آفرینش و حساب‌شدگی و انضباط محاسبه‌ شده‌ی جهان و وجود روح و معنا در فرد فرد اجزاء آن نیز هست.

و از دیدگاه قضاوت در مورد انسان؛ توحید به معنای وحدت و یکسانی انسان‌ها در رابطه با خدا است. به معنای وحدت و برابری انسان‌ها در آفرینش و مایه‌های انسانی نیز هست. و همچنین به معنای برابری انسان‌ها در امکان تعالی و تکامل و به معنای آزادگی همه‌ی انسان‌ها از قید اسارت و عبودیت غیرخدا نیز هست و ...

و اما از دیدگاه خط‌ مشی اجتماعی؛ توحید صلاحیت هرگونه طراحی و کارگردانیِ مستقل و خودسرانه در امور جهان و انسان را از هر کسی جز خداوند متعال سلب می‌کند. و همچنین حق ولایت و سرپرستی جامعه و زمامداری زندگیِ انسان را نیز از هرکسی بجز خدا نفی می‌کند. در عین اینکه مالکیت مطلق و اصیل نعمت‌ها و ذخائر و موجودی‌های جهان را به خدا اختصاص داده است، انسان‌ها را در رابطه با نعمت‌های جهان دارای حق برابر می‌شناسد.

لذا توحید از سویی یک جهان‌بینی است و از سویی دیگر یک دکترین اجتماعی است. توحید طرحی است برای محیطی متناسبِ رشد و تعالی سریع و سهل انسان. محیطی که جامعه را فراهم می‌کند برای به سعادت رسیدن انسان؛ سعادتی که خود از مشترکات تمامیِ ادیان الهی است. (منبع: خلاصه‌ی بخشی از مقاله روح توحید / آیت الله العظمی خامنه‌ای)


لذا انسان موحد، اگر موحد راستین باشد نمی‌تواند در برابر مشرکینی که قصد مدیریت جهان را بر اساس امیال نفسانی خود دارند ایستادگی نکند، نمی‌تواند خود را موحد بخواند در حالی که نفی غیر خدا نمی‌کند. وقتی قرار است موحد باشیم و نفی غیر خدا کنیم باید در تمام شئون اجتماعی و فردی نفی غیر خدا کند، هنگامی انسان شایسته نام موحد است که صف‌بندی‌ها و تمام نظامات غیر الهی را بر هم زند و تنها به دنبال نظام الهی باشد، نظامی که از توحید سرچشمه گرفته باشد، نظامی که خداوند برای به سعادت رسیدن ما فرستاده است.

آری یک موحد واقعی، موحدی که می‌خواهد در عمل هم توحیدی رفتار کند، نمی‌تواند با استکبار سازش کند و استکبار را بزرگ‌ترین مانع اجرای نظام الهی می‌داند و یک موحد واقعی دم از صلح و سازش با مستکبرین نمی‌زند. در قرآن کریم آمده است که « با پیشوایان کفر مبارزه کنید؛ چرا که آنان را هیچ عهد و پیمانی نیست »(سوره‌ی توبه / آیه ۱۲) هرچند این دستور به مبارزه در متون دینی ما است، اما این دستور ریشه در توحید دارد و علاوه بر آن عقلایی است، خود شما هم بد عهدی‌های مستکبران را چشیده‌اید. این مستکبران و سوداگران در طول تاریخ بشریت معروف و مشهور به عدم پای‌بندی و تعهد به میثاق و عدم وفا به سوگند هستند؛ پس چگونه می‌توان با اینان دم از صلح زد؟ موحدان خود داعیه دار صلح هستند و برای صلح هزینه می‌دهند؛ « والله یدعوا الی دار السلام » (سوره‌ی یونس / ایه ۲۵)؛ خداوند متعال به سوی سرمنزل سلامت و سعادت می‌خواند؛ اما موحد واقعی همانگونه که داعیه صلح و سلامت را دارد، در برابر ضد صلح‌ها هم می‌ایستد و با هرچه و هرکس که بخواهد صلح را برهم زند به مبارزه می‌خیزد. آیا این عقلانی است که با عنوان صلح، گرگان را در گله‌ی گوسفندان راه دهیم؟ مگر نه این است که « ترحم بر پلنگ تیز دندان / ستمکاری بود بر گوسفندان ».

آری برادر ما داعیه صلح داریم، و این ورود به هنگام مراجع و علمای ما بود که برای ثبات صلح و امنیت فتوای جهاد صادر کردند. و البته این ورودهای به سیاست و حکومت را هم از شئون روحانیت و مراجع می‌دانیم و این باور را از توحید گرفته‌ایم؛ آنجایی که توحید حق سرپرستی و زمامداری هر کس غیر خدا را نفی می‌کند و ولایت غیر الله نفی می‌شود، ولایت فقیه و سرپرستی فقیه تئوری است که ریشه می‌دواند و رشد می‌کند و این مغایرتی ندارد با حق ولایت خداوند و این در راستای همان ولایت و زمام‌داری خداوند است فقیه در تلاش است که احکام الهی را در روی زمین اجرا کند و در پی فراهم کردن زمینه‌های اجرا شدن احکام الهی است. فقیه و روحانیت واقعی، این چنین عالمی است؛ همانگونه که روحانیت اصیل را این گونه روحانیون می‌دانیم و به کنجی خزیدن و به مسائل اجتماعی پیرامون خود و جهان بی‌توجه بودن را دور از شئون روحانیت بلکه منافی توحید اصیل می‌دانیم، نه تنها از علمای مسیحیت بلکه از تمام موحدان عالم انتظار این چنین برخورد کردن را داریم. دین‌داری و توحید را جدای از سیاست نمی‌دانیم و اساسا امکان تفکیک دین از سیاست نیست، مگر قرار است تنها نام دین و توحید را یدک بکشیم؟!

انتظار داریم وقتی قرار است توحید در زندگی‌ها جریان پیدا کند، آن توحیدی زنده شود که به مبارزه و ستیزه با مستکبران عالم می‌پردازد و در پی‌ احقاق حق مظلوم از ظالم است و به طور عام به دنبال پیاده کردن دستورات الهی در تمام شئون فردی و اجتماعی است؛ انتظار داریم توحید راستین در زندگی‌ها جاری شود.

جناب پاپ! برای ایجاد صلح و آرامش لازم نیست متحمل سختی مسافرت‌های متعدد شوید، کافی است به عنوان یک موحد و یک عالم ادیان توحیدی به ستیزه با مستکبران برخیزید و مستکبرانی که به شما قرب مکانی دارند را از این استکبار ورزی‌ها بازدارید و به جای مسافرت‌هایی که بیشتر جنبه‌های رسانه‌ای دارند تا آنکه ثمره‌ای در راستای ایجاد صلح داشته باشند، اهتمام خود را در مبارزه با مستکبران عالم به خرج دهید. آقای پاپ اگر واقعا به دنبال صلح هستید چرا به ظلم‌هایی که در حق یمن، فلسطین، کشور‌های آفریقایی و ... می‌شود توجه نمی‌کنید؟
چرا در هنگامی که سردمداران حکومت‌های شما داعش را خلق کردن و بعد از آن با تمام قوا از آن‌ها انواع حمایت‌ها را کردند، سخنی در باب صلح و آرامش خطاب به سیاسیت‌مدارن‌تان نگفتید؟‌ چرا خود را از اداره‌ی حکومت‌ها به کنار می‌دانید؟ یک موحد واقعی هیچ‌گاه نسبت به امور جامعه و جهان پیرامونش بی‌توجه نیست و اساسا اگر بخواهد موحد باقی بماند نمی‌تواند نسبت به ظلم‌هایی که استکبار جهانی نسبت به مظلومان روا می‌دارد، بی‌تفاوت باشد. یک موحد نمی‌تواند نسبت به پیاده نشدن حکومت الهی بر روی زمین بی‌اعتنا باشد.

جناب پاپ اگر مسئله شما برقراری صلح میان فلسطین و اسرائیل اشغالگر است، باید بگویم که تا زمانی که اشغالگران، سرزمین مسلمانان را پس ندهند این مبارزه وجود دارد و تا محو اسرائیل به پیش خواهد رفت؛ مگر شما با کسی که به خانه‌ی‌تان تجاوز کند و شما را از حقوق خودتان محروم کند، سازش می‌کنید و با او دم از صلح می‌زنید؟ خود شما هم اگر کسی به زور وارد خانه‌ی شما شود و آنجا را اشغال کند با او به مبارزه و دفاع بر می‌خیزید و تا اشغالگر را از خانه خود بیرون نکنید، آرام نمی‌گیرید. / پایان یادداشت.

 

 

در پایان شاید خوب باشد دیدار آیت‌الله اعرافی با پاپ و سلامی که از جانب مقام معظم رهبری رساندند نیز اشاره شود:

در سال ۱۴۰۱ مدیر حوزه‌های علمیه ایران در ملاقات با پاپ فرانسیس، پیام رهبر انقلاب را به وی ابلاغ کرد. حجت‌الاسلام والمسلمین اعرافی در دیدار با پاپ گفت: «پس از اینکه رهبر انقلاب از سفر بنده مطلع شدند، به شما سلام رساندند و پیشینه شما و ارتباطتان با آمریکای لاتین را ستوده و برخی از مواضعی که در تلطیف روابط بین اسلام و مسیحیت و دفاع از مظلومان اتخاذ نموده‌اید را تحسین و تاکید نمودند ما انتظار داریم که شما همچنان در دفاع از مظلومان عالم و به‌ویژه فلسطین و یمن تلاش کنید و مواضع روشن و شفافی داشته باشید. رهبر انقلاب انتظار دارند که در دفاع از مردم فلسطین اقدام شود و حل آن بر اساس آرای مردم و انتخابات میان همه مردم اصیل و فلسطینیان اعم از پیروان همه ادیان نظام حاکم بر فلسطین شکل بگیرد».

پاپ فرانسیس نیز، در پاسخ به این پیام رهبر انقلاب خطاب به حجت‌الاسلام اعرافی گفت: «سلام مرا به رهبر انقلاب اسلامی ایران و مراجع و بزرگان دینی ایران برسانید؛ ما هم مطالبی که رهبر انقلاب اسلامی می‌گویند را قبول داریم». (به نقل از سایت روزنامه فرهیختگان)

  • حامد خواجه

دیروز توفیق شد با زبان روزه برویم سینما و فیلم  «موسی کلیم الله؛ به وقت طلوع» را به تماشا بنشینیم. و واقعا هم این اثر هنری را باید با زبان روزه دید و سلوک کرد و به خدا نزدیک شد ...

قبلا شنیده بودم که بنی اسرائیل بسیار معجزه دیدند؛ ولی این فیلم به خوبی نشان می‌دهد که در سراسر زندگی بنی‌اسرائیل  معجزه وجود دارد. و چه لذت بخش است دیدن معجزه‌های الهی که برای هدایت آمده‌اند و دست قدرت الهی را نمایان می‌کند؛ حتی دیدن این معجزه‌ها در فیلم هم الهام بخش و زنده کننده نور امید در دل بیننده است؛ حال چه لذتی بردند کسانی که در این معجزه‌ها زندگی کردند؛ البته کسی هم که معجزه دید، دیگر نحو تعامل او با خداوند متعال و عالم غیب باید متفاوت باشد و از او دیگر مانند دیگران حساب نمی‌کشند؛ قلب کسی که معجزه دیده است در معرض سنگ شدگی و تحجر قرار می‌گیرد.

تماشای این فیلم بهره‌های سلوکی ویژه‌ای نیز دارد؛ منتهی باید با دهانی‌باز مترصد بود و دریچه دل را به روی آن باز کرد؛ همانگونه که می‌گویند هنگامی که پای درس یک استاد اخلاق می‌نشینیم، با دلی‌گشاده باید به سخنان او گوش فرا داد تا داخل در دل شود و کارگر افتد.

این نگاشته در مقام نقد و بررسی نیست؛ و البته دانش فنی نقد و بررسی فیلم را نیز ندارم، ولی به عنوان یک مخاطب راضی‌کننده بود و محتوای آن واقعا ارزشمند بود و می‌ارزد که بروی در سینما تماشا کنی.

امّا یک نکته که شاید سلیقه‌ای باشد و سلیقه من آن را نپسندیده باشد، کثرت جلوه‌های ویژه فیلم بود؛ به نظرم می‌آمد که جلوه‌های ویژه هرچند کیفیت خوبی داشتند، ولی زیاد بودند؛ از آنجایی که شروع پروژه با مرحوم سلحشور بود و ابتدای فیلم هم گریزی به داستان حضرت یوسف داشت، توقع می‌رفت که مانند فیلم یوسف پیامبر، بدون جلوه‌های ویژه کار را از آب در بیاورند؛ و یا حداقل حجم آن را کم کنند.

بعضی از نکات هم راجع به محتوای فیلم داشتم که بماند برای مجالی مناسب‌تر.

۲۷ اسفند ۱۴۰۳
وادی فتوت - قم

  • حامد خواجه

در تاریخ نقل است که دهم ماه مبارک رمضان سالروز رحلت اول بانوی مومنة به اسلام است. حضرت خدیجه سلام‌الله علیها در واقع اول بانوی آزاداندیشِ اسلام هم بوده است؛ تبیین آن را از زبان آقا رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌خواهم تقدیم‌تان کنم.

مرحوم مجلسی در بحارالانوار، جلد ۴۳، صفحه‌ی ۱۲۴ روایتی را نقل می‌کند؛ روایت طولانی است اما آنچه می‌خواهم نقل کنم از میانه‌های روایت است یعنی صفحه ۱۳۱ اینچنین نقل شده است که ام‌ایمن و ام‌سلمه و دیگر همسران پیامبر برای مطرح کردن مسئله به خانه شوهر رفتن حضرت فاطمه سلام‌الله علیها نزد پیامبر جمع می‌شوند.

برای آنکه  عروس حضرت علی صلوات‌الله علیه را راهی خانه بخت کنند اینگونه سخن آغاز می‌کنند: «فَدَیْنَاکَ بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدِ اجْتَمَعْنَا لِأَمْرٍ لَوْ أَنَّ خَدِیجَةَ فِی الْأَحْیَاءِ لَقَرَّتْ بِذَلِکَ عَیْنُهَا»  پدر مادرهای  ما فدای شما یا رسول‌الله! برای چیزی [نزد شما] جمع شده‌ایم که اگر [حضرت] خدیجه در قید حیات بود، حتما مایه چشم‌روشنی [و خوشحال] او بود.
ام‌سلمه می‌گوید:«فَلَمَّا ذَکَرْنَا خَدِیجَةَ بَکَى رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ خَدِیجَةُ وَ أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ» تا از [حضرت] خدیجه یاد کردیم و ذکر ایشان به میان آمد، رسول‌الله گریستند و کمی بعد پیامبر فرمودند: « خَدِیجَةُ وَ أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَة » کجا همانند خدیجه پیدا می‌شود؟!

واقعا این جای تامل دارد که اینگونه آقا رسول اکرم در خصوص ایشان می‌فرمایند «کجاست مثل خدیجه؟!» و برای او اشک می‌ریزند و گریه می‌کنند؛ بله پیامبر رحمت و مهربانی، قطعا پیوند عاطفی عمیقی با اول بانوی اسلام دارند امّا نباید این را صرفا عاطفی دید همانگونه نبی اکرم خود در ادامه فرمایشی دارند که در این نگاشته مقصود و منظور بوده است که خواننده را به توجه ویژه به آن دعوت می‌کنم:
« صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ وَازَرَتْنِی عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهِ بِمَالِهَا »
هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند، او مرا تصدیق کرد؛ و مرا در دین خدا حمایت کرد و با مال و ثروتش یاری‌گر من بود.

دقت می‌کنید که پیامبر اکرم در مورد حضرت خدیجه چه می‌فرمایند؟!
ایشان می‌گویند هنگامی که همهٔ مردم ایشان را تکذیب کردند و دعوت پیامبر اکرم را انکار کردند و دروغ پنداشتند، حضرت خدیجه پیامبر اکرم را تصدیق کرد و دعوت به اسلام را باور کرد و به راستی آن گواهی داد؛ و نه تنها دل‌درگرو آن حقی که یافته‌بود، داد و آن را پذیرفت؛ بلکه پای آن حق ایستاد و برای آن هزینه داد و با اموال و ثروت خود از آن حقْ حمایت کرد و پای‌کار آن ایستاد و در نهایت هم جان خود را در مسیر دفاع از این حق، در تحریم‌های شعب ابی‌طالب از دست داد.

حال سوال من این است که این آیا مگر غیر از آزاداندیشی است؟!
این کنش ایشان اوج آزاداندیشی است که در جایی که همه تکذیب می‌کردند ولی ایشان بر خلاف جو عمومی و غالب زمانه خود حقی را که یافته بود، پای آن ایستاد ولو همه مردم آن را تکذیب کنند. این فدایی حق بودن، و این‌گونه پای کار حق ایستادن، مگر جز آزاداندیشی است؟
و مگر اینچنین با صلابت و استوار پای حق ایستادن، و اینگونه هزینه دادن از غیر از آزاداندیشی هم برمی‌آید؟ حاشا و کلا!

┈••❅✾❅••┈
شاخه گلِ‌صلواتی هدیه کنیم به اول بانوی آزاداندیشِ اسلام به امید آن که به مدد ایشان در آزاداندیشی و پای حق ایستادن از ایشان الگو بگیریم و ما هم بتوانیم آزاداندیشانه پای حق بایستیم!

۲۱ اسفند ۱۴۰۳
تیه شهرک‌مهدیه - قم

  • حامد خواجه
پنجره


سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش ❁ قدرِ یک پنجره است زین دوار
┄┅════┅┄
✦ هرکس می‌خواهد ما را بشناسد داسـتان کـربلا را بخواند! "شهید آوینی"
┄┅••==✧؛✿؛✧==••┅┄
● طلبه | دُچار کتاب | سرگرم با ‎قلم
↻ در جستجوی «مکتب امام»
♡ و در آرزوی فرهنگ آزاداندیشی
...

آخرین نظرات